چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو .
صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد .
روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .
مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد .
هیچ کس اونو نمی دید .
همه , همه آدمایی که می اومدن و می رفتن
همه آدمایی که جفت جفت دور میز میشستن و با هم راز و نیاز می کردن فقط براشون شنیدن یه موسیقی مهم بود .
از سکوت خوششون نمیومد .
اونم می زد .
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
امان از دست اينا.. | 1 | 600 | rosha_jon |
مدیر انجمن | 3 | 719 | rosha_jon |
کمبود انجمن | 2 | 586 | rosha_jon |
ادم | 2 | 585 | mojtaba64 |
پسر خوب | 7 | 882 | setare |
دوست پسر ازاری | 6 | 1068 | armin |
آدم میشی یا آدمت کنم؟ | 0 | 367 | rosha_jon |
لولو مسنجر | 4 | 796 | armin |
انجمن ساکته | 4 | 719 | rosha_jon |
پلیس انجمن | 0 | 340 | armin |
پلیس انجمن | 0 | 341 | rosha_jon |
قوانین(حتما مطالعه کنید) | 0 | 350 | rosha_jon |