loading...
♥بِه دُنبالِ رویاـها♥
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
امان از دست اينا.. 1 600 rosha_jon
مدیر انجمن 3 719 rosha_jon
کمبود انجمن 2 586 rosha_jon
ادم 2 585 mojtaba64
پسر خوب 7 880 setare
دوست پسر ازاری 6 1068 armin
آدم میشی یا آدمت کنم؟ 0 367 rosha_jon
لولو مسنجر 4 796 armin
انجمن ساکته 4 719 rosha_jon
پلیس انجمن 0 340 armin
پلیس انجمن 0 341 rosha_jon
قوانین(حتما مطالعه کنید) 0 350 rosha_jon
×روشـآ خآنوم × بازدید : 161 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (1)

استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت و آن را بالا برد که همه ببینند. بعد، از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: ۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقا وزنش چقدر است. اما سوال من این است اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین‌طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی‌افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین‌طور نگه دارم، چه اتفاقی می‌افتد؟

×روشـآ خآنوم × بازدید : 152 جمعه 09 تیر 1391 نظرات (2)

بزودی: جـــدیــدتــریــن اهنــگــ های  عــاشـــقـــانــه {#99}

بزودی:جـــدیــدتــریــن مــوزیــک ویــدئــو هــایــ  عاشــقانــه{#99}

بزودی:جــدیــدتــریــن داســتــانــ هــایــ عــاشــقــانــه{#99}

بزودی:جـــدیــدتــریــن تصاویر عــاشقــانه{#99}

اگر پیشنهادی دارید حتما در (نظرات)به من بگویید مخسی{#102}

×روشـآ خآنوم × بازدید : 173 چهارشنبه 31 خرداد 1391 نظرات (1)

امروز روز دادگاه بود و منصور داشت از همسرش جدا می شد …
منصور با خودش زمزمه کرد … چه دنیای عجیبی است این دنیای ما !
یک روز بخاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

×روشـآ خآنوم × بازدید : 154 یکشنبه 28 خرداد 1391 نظرات (1)

كی بود یكی نبود یه دروغ كهنه بود

یكی موند یكی نموند حرف راست قصه بود

 

یكی موند با قصه ها یكی رفت چه بی وفا

اون كه موند یه قصه ساخت اما حیف هستی شو باخت

قصه ها به سر رسید اون به عشقش نرسید...

 

×روشـآ خآنوم × بازدید : 154 یکشنبه 28 خرداد 1391 نظرات (0)

وقتی هر شب به فکرش باشی

وقتی هر شب از دوریش اشک بریزی

وقتی هر شب به چیزایی فکر کنی که بهشون نمیرسی

وقتی هر شب با گریه های بی دلیل بخوابی

چه حالی پیدا می کنی وقتی از خواب بلند میشی؟؟؟

 

×روشـآ خآنوم × بازدید : 187 یکشنبه 28 خرداد 1391 نظرات (0)

خدا ما رو برای هم نمی‌خواست .. فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی‌خواست .. خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم .. می‌بینم میری و می‌بینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم

 نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می‌رسیدیم .. داره رو دست ما می‌میره این عشق

×روشـآ خآنوم × بازدید : 242 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 نظرات (4)

شعرهای عاشقانه غمگین ۲۰۱۲

49186491472314243221 شعر عاشقانه 2012 +عکس

 

در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست

×روشـآ خآنوم × بازدید : 454 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 نظرات (3)

داستان های زیبای انگلیسی

 

داستان زیبای انگلیسی”هیچ وقت به زن دروغ نگویید”(با ترجمه فارسی)

A man called home to his wife and said, “Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت: “عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم

×روشـآ خآنوم × بازدید : 172 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 نظرات (2)

داستان های عاشقانه همکلاسی

 

داستان عاشقانه و غمگین و بسیار زیبای” هم کلاسی”

 

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

×روشـآ خآنوم × بازدید : 170 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

داستان عاشقانه جدید انصراف از طلاق برای عشق

هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟!

×روشـآ خآنوم × بازدید : 147 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (5)

نمیدونم چه رازی هست بین قلب و قلم  

از وقتی قلبــــــــــــم خشکید،  

قلمــــــــــم دیگر ننوشت! 

.

.

 

 

* در نبودنــــم...  

 

در نبودنت...  

 برای دیدنم چشمهایت را ببند!   

قلب ِ من تنها 

 

 با سرانگشتانِ احساست ، دیده می شود...!   

 

795395-b.jpg

×روشـآ خآنوم × بازدید : 144 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)

راستش

همه چیز خوب و مرتب است

آسمان آفتابی است

از آن آفتابهای بی رمق زمستانی که بود و نبودشان فرقی ندارد

می نویسم ،می خوانم ،پیاده روی های بعداز ظهری

دوستانم و تلفن هایش هم هست

ولی همه اینها نمیگذارد یادم برود که دلم برایت تنگ شده

که میان این همه روزمرگی جایت بدجوری خالیست

ای کاش آنجا که هستی خوب باشی ...

 

×روشـآ خآنوم × بازدید : 151 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)



منی که در صدای تو
نمانده ام برای تو
تمام عمر رفته را
نرفته ام به جای تو
چگونه امد ان دلت
که بشکنی دل مرا...؟!
چگونه دست عاشقت
به گور می برد مرا...؟!
بخوان، دوباره
لحن تو به حزن می برد مرا
بگو، دوباره حرف تو
ترانه می شود مرا
دوباره بغض می کنی
چگونه بشکنم تو را؟!
مرا نگر، نگاه کن...
ز عشق می برم تو را
سلام اخرینمان
خیال چشم عاشقت
به خواب می رود دلم...
ز خواب می برم تو را
ولی چه ساده ناگهان...
عبور می کنی مرا
در ان غروب واپسین
که دور می کنی مرا...
عبور کن،عبور کن...
عبور،حرف ساده ایست
قرارمان به وقت عشق
...چه حرف بچگانه ایست!ّ

×روشـآ خآنوم × بازدید : 133 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)





آزارم میدهد شنیدن گاه گاه صدای جغدی شوم

صدایی که از دور می آید

صدایی که خبر میدهد از تنهایی من

من خسته ام و تنها

گوشه ای می خواهم برای خواب

تا تو را در خواب شاید بتوانم ببینم

در خواب من هم نیستی حتی

دورتر میشوی هر دم از من

در خوابم چیزی نیست جز ترس

بی تو بودن را تحمل نمیتوانم کرد

افسوس که بی توام در این لحظه که پرم از حرف

می خواهم اتاقی بسازم در خیالم

بدون در و حتی روزنی کوچک

تا خاطره هایت را در آن بریزم

تا نگذارم خاطره هایت

از ذهنم

خیالم

برود

تو که نیستی

من با خاطراتت زندگی میکنم

گریه می کنم

میخندم

میخوابم

من خوابم !

×روشـآ خآنوم × بازدید : 145 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)

نفس می کشم نبودنت را

نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی...

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...

×روشـآ خآنوم × بازدید : 150 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)


http://www.elenamorando.com/images/dead%20flowers/0815-dead-flowers.jpg

شب عروسیه ، آخر شبه ، خیلی سرو صدا هست میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هرچی منتظرشدن برنگشته در رو هم قفل کرده . داماد سراسیمه پشت در راه میره. داره ازنگرانی و ناراحتی دیوونه میشه . مامان وبابای دختره پشت در داد میزنند : مریم دخترم در رو باز کن ، مریم جان سالمی ؟
آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو میشکنه میرن تو . مریم ناز مامان بابا مثل یک عروسک زیبا کف اتاق خوابیده لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ولی رو لباش لبخنده !
. . .

×روشـآ خآنوم × بازدید : 139 یکشنبه 20 فروردین 1391 نظرات (0)

    هيچگاه کسی رو نا اميد نکن چون ممکنه اميد تنها چيزی باشه که اون داره

 

من باختــــــــــــــــــــم ...

من پذيرفتم شكست خويش را

پندهاي عقل دورانديش را

من پذيرفتم كه عشق افسانه است

اين دل درد آشنا ديوانه است

ميروم شايد فراموشت كنم

در فراموشي هم آغوشت كنم

مي روم از رفتن من شاد باش

از عذاب ديدنم آزاد باش

آرزو دارم بفهمي درد را

تلخي برخوردهاي سرد را

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد وبلاگ من چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 171
  • کل نظرات : 84
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 71
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 40
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 62
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 256
  • بازدید ماه : 733
  • بازدید سال : 5,926
  • بازدید کلی : 63,774